محله‌گردی در خیابان ولی‌عصر(عج) | «کافه شهرداری» رفت «تیاتر شهر» آمد

محله‌گردی در خیابان ولی‌عصر(عج) | «کافه شهرداری» رفت «تیاتر شهر» آمد

مرضیه موسوی _همشهری آنلاین : خیابان ولی‌عصر(عج) از دوره پهلوی تاکنون تغییر و تحول زیادی به خود دیده است و آدم‌های زیادی را در دل خانه‌های خود سکونت دا

مرضیه موسوی _همشهری آنلاین : خیابان ولی‌عصر(عج) از دوره پهلوی تاکنون تغییر و تحول زیادی به خود دیده است و آدم‌های زیادی را در دل خانه‌های خود سکونت داده یا در ساختمان‌هایی با کاربری‌های مختلفش پذیرفته است؛ از هنرمندان و بازیگران تئاتر در مجموعه تئاتر شهر تا پزشکان بنام شهر و چهره‌های برجسته حوزه سیاست، مذهب و موسیقی که مطب و محل زندگی‌شان در این خیابان بود. محله‌گردی ما این بار از چهارراه ولی‌عصر(عج) شروع شد و به سمت میدان منیریه ادامه پیدا کرد. پوسته‌ای از زمان را در این محدوده از منطقه کنار می‌زنیم و به دوره پهلوی برمی‌گردیم تا به مرور اجمالی سرنوشت این خیابان و آدم‌هایش بپردازیم.

«تیاتر» به تهران آمد

پای تئاتر و تماشاخانه بعد از شهریور ۱۳۲۰ و ورود آمریکایی‌ها به ایران باز شد. تا قبل از انقلاب مشروطیت، ملیجک و تلخک و شیخ شیپور و امثال کریم شیره‌ای وظیفه سرگرم کردن شاه و درباریان را برعهده داشتند و مردم هم تئاتر روحوضی را برای سرگرمی می‌شناختند. تئاتر و نمایش بعد از مشروطه از بازار تهران شروع به رشد می‌کند و بعد به مولوی می‌رود و بعد از آن سر از لاله‌زار درمی‌آورد. بعدها سالن‌های نمایش تئاتر شهر ساخته می‌شود و محدوده کنونی چهارراه ولی‌عصر(عج) قطب نمایش و تئاتر در شهر تهران را می‌سازد. «نصرالله حدادی» تهران‌شناس در این‌باره می‌گوید: «سال ۱۳۴۶ علی سردار افخمی، معمار بنام شهر دستور ساخت مجموعه تئاتر شهر را می‌گیرد و آن را با الهام از معماری برج طغرل، تخت‌جمشید و معماری رم باستان می‌سازد. مجموعه تئاتر شهر هفتم بهمن سال ۱۳۵۱ گشایش یافت و نخستین نمایشی که در آن اجرا شد تئاتر باغ آلبالو اثر آنتوان چخوف به کارگردانی و بازی داریوش فرهنگ بود.»

از کافه شهرداری تا بوستان دانشجو

بوستان دانشجوی امروزی تا قبل از ساخته شدن تئاتر شهر مرکزی برای تفریح اهالی تهران بود. تا سال ۱۳۴۶ به این محدوده از شهر تهران «کافه شهرداری» می‌گفتند. حدادی می‌گوید: «تا قبل از سال ۱۳۰۰ دولت خود را متولی تفریح مردم نمی‌داند. وقتی در اواخر دوره قاجار، سفارت روسیه در روزهای جمعه در باغ سفارت را باز می‌کند و مردم را به تفریح در این باغ دعوت می‌کند دولت قاجار برای اینکه مردم را از سفارت روسیه دور کند در باغ بهارستان (محوطه فعلی مجلس شورای ملی سابق و ساختمان‌های قدیمی اطراف آن) را به روی مردم باز می‌کند و مردم هم کم‌کم به کافه رفتن و تفریح‌های جدید تمایل پیدا می‌کنند.

پهلوی هم در محدوده چهارراه ولی‌عصر(عج) فعلی یک فضای تفریحی دایر می‌کند و اسمش را کافه شهرداری می‌گذارد. کافه‌ای که در میان باغچه‌های گلکاری ‌شده و حوض‌های زیبا قرار داشت و عصرها مردم تهران را برای سرگرمی و تفریح به خود جذب می‌کرد. بعدها تئاتر شهر و بوستان دانشجو جای آن کافه را گرفتند.»به گفته حدادی سال ۱۳۲۴ نخستین بوستان تهران یعنی «پارک شهر» ساخته می‌شود و بعد از آن تفرجگاه‌های دیگر در تهران پا می‌گیرند؛ مثل همین محوطه کافه شهرداری که بعدها مدرن‌ترین مجموعه تئاتر تهران در آن ایجاد می‌شود.

خیابانِ فرنگی‌مآب

خیابان ولی‌عصر(عج) (پهلوی سابق) که این روزها به‌عنوان طولانی‌ترین خیابان خاورمیانه شهرت دارد اوایل یکپارچه نبود و هر تکه از آن یک نام جداگانه داشت؛ از میدان راه‌آهن(خیابان شوش) شروع می‌شد تا چهارراه مختاری. از آنجا تا تقاطع امیریه(گمرک). و بعد تا چهارراه معزالسلطان. از این محل تا سر پل امیر بهادر ادامه پیدا می‌کرد و از آنجا تا میدان منیریه. بعد هم تا تقاطع خیابان امام خمینی(ره) (سپه) کشیده می‌شد. از تقاطع امام خمینی(ره) هم تا سه‌راه جمهوری(سه‌راه شاه) ادامه داشت و از آنجا تا کافه شهرداری.

از آنجا که خانه پهلوی اول هم در این خیابان قرار داشت تصمیم به ساماندهی این خیابان گرفته شد. استاد تهران‌شناسی در این‌باره می‌گوید: «یک روز پهلوی اول، حاج آقا رضا رفیع(قائم‌مقام الملک) و کریم آقا بوذرجمهوری، کفیل بلدیه تهران(شهردار آن زمان) ‌متر در دست می‌گیرند و خیابان ولی‌عصر(عج) را بالا و پایین می‌کنند تا به صلاحدید پهلوی اول که خود دستی در معماری و بنایی داشت آن را اصلاح کنند. میدان ولی‌عصر(عج) کنونی هم در دهه ۵۰ ساخته و تکمیل شد.» خیابان ولی‌عصر(عج) از همان سال‌های آغاز حکومت پهلوی خیابانی شلوغ و پر رفت‌وآمد بود.

از مطب پزشکانی مثل دکتر «محمد قریب» تا خانه اعیان و اشراف و مراکز خرید در این خیابان جای داشتند. حدادی می‌افزاید: «معروف بود که هر کس هر وسیله‌ای نیاز داشت می‌توانست در این خیابان پیدا کند و بخرد. خیابان پهلوی پر از مغازه‌های لوکس و محل فروش جنس‌های خارجی بود و همینجا پدیده نامگذاری مغازه‌ها و سینماها به نام‌های خارجی برای تفاخر شکل گرفت. سینماهای امپایر، آتلانتیک، پولیدور و پارامونت، نمونه‌ای از این نامگذاری‌ها بود. اتفاق بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اصلاح این رویه و ممنوعیت نامگذاری مغازه‌ها، سینماها و اماکن عمومی با اسامی خارجی بود. البته متأسفانه در سال‌های اخیر دوباره شاهد رواج نام‌های خارجی روی مغازه‌ها هستیم.»

نام باجناق رضاخان بر یک چهارراه

بعد از تئاتر شهر از کوچه «پرتوی» که به نام مرحوم «عبدالحسین پرتوی» عکاس انقلاب نامگذاری شده می‌گذریم. به «سه‌راه امیر اکرم» که می‌رسیم حدادی قصه امیراکرم را تعریف می‌کند: «چراغعلی خان امیراکرم باجناق رضا خان بود و در این خیابان سکونت داشت. می‌گویند ثریا، نامزد شهریار که به اجبار به عقد تیمورتاش درآمده بود بعد از مرگ تیمورتاش مجبور به ازدواج با چراغعلی‌خان می‌شود. چراغعلی‌خان هم خیلی زود می‌میرد و ثریا در عنفوان جوانی برای دومین بار بیوه می‌شود. او وقتی بعد از ۲ ازدواج اجباری، خود را به شهریار می‌رساند شهریار شعر معروف آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا را می‌سراید.»

نخستین کارخانه مدرن یخ‌سازی ایران

سه‌راه «جمهوری» که به سه‌راه «شاه» شهرت داشت محل نخستین کارخانه یخ بلور تهران بود. بعد از لوله‌کشی آب تهران در سال۱۳۳۴ این کارخانه یخ ساخته شد و از آنجا که یخ‌های قالبی آن با استفاده از آب تصفیه شده آنقدر شفاف بود که می‌شد آن طرف یخ‌های شیشه‌ای شکل را دید به یخ‌های این کارخانه «بلور» می‌گفتند. قبل از دهه ۵۰ هنوز یخچال در خانه‌ها آن‌چنان باب نشده بود و سر چهارراه‌ها دکه‌هایی برای فروش یخ این کارخانه وجود داشت. حدادی می‌گوید: «قالب‌های یخ ۵۰کیلویی به قیمت ۷ریال در اختیار دکه‌داران قرار می‌گرفت و آنها یخ را تکه تکه کرده و به تدریج می‌فروختند. یخ توسط کامیون مخصوص یخ کش صبح قبل از طلوع آفتاب توزیع می‌شد و فروشندگان برای جلوگیری از آب شدن یخ‌ها گونی‌های کنفی را خیس کرده و روی قالب‌های یخ می‌انداختند. اما به هر صورت بخشی از یخ‌ها آب می‌شد و به همین دلیل این قالب‌های یخ با قیمت بسیار ارزان در اختیار آنها قرار می‌گرفت تا مردم با استفاده از این یخ بلور بتوانند از بیماری‌هایی که در گذشته به دلیل استفاده از یخچال‌های طبیعی به آن دچار می‌شدند رهایی یابند.»

گذری بر تاریخ معاصر

از کنار کوچه‌های «صفاری» و «یزدان‌پناه» که می‌گذریم حدادی می‌گوید: «سرتیپ صفاری و سپهبد یزدان‌پناه از امرای ارتش پهلوی اول و دوم بودند. گفته می‌شود در ماجرای تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران که توسط ناصر فخرآرایی صورت گرفت به‌رغم اینکه پهلوی دوم فریاد زد او را نکشند صفاری او را کشت. سپهبد یزدان‌پناه نیز که از دوره قزاقی با پهلوی اول همراه بود در مراسم تاجگذاری هر دو پهلوی حضور داشت.» در ادامه سینما «مهتاب» دیروز و سینما «شهر قشنگ» امروز را که ۶، ۷سالی از تعطیلی‌اش می‌گذرد و به بنایی متروک تبدیل شده است پشت سر می‌گذاریم.

بیمارستان موقوفه‌ای که متروکه شد

در امتداد خیابان ولی‌عصر(عج) به کوچه «سخنور» می‌رسیم که بنای قدیمی بیمارستان «وزیری» را در خود دارد. بیمارستان معروفی که فقط دیوارهای قدیمی و در حال فرو ریختن از آن باقی مانده است. تکه‌های پارچه جای خالی شیشه‌های شکسته و بخشی از در تخریب شده بیمارستان را پر کرده‌ است. کنار در تابلویی از میراث فرهنگی به چشم می‌خورد که می‌گوید این بیمارستان در سال ۱۳۰۸ قمری وقف بیماران مستمند شده است. اما این بنای مهم و عام‌المنفعه این روزها به یک چهار دیواری که درون آن گودبرداری شده تبدیل شده است. و حتی کاشی نوشته سردر آن نیز که توسط مرحوم حاج شیخ هادی نجم‌آبادی از محل ثلث اموال میرزا موسی و میرزا عیسی وزیر تهیه شده بود برداشته شده است. حدادی می‌گوید: «شیخ هادی نجم‌آبادی و آیت‌الله ‌فیروزآبادی ۲روحانی‌ فعال و خوش‌فکر بودند که برای گسترش خدمات پزشکی برای مردم تلاش‌های فراوانی کردند.

آنها با لباس روحانیت خود وارد اتاق عمل می‌شدند.» گفته می‌شود هنگام ساخت بیمارستان وزیری، آقا شیخ هادی نجم‌آبادی شب‌ها به ناگهان در دل تاریکی شب گم می‌شد و اهل خانه نگران به دنبال او بودند. یکی از همسایگان خبر آورد: «دیدم آشیخ در حالی‌که چراغ موشی کنارش سوسو می‌زد مشغول لگد کردن گل برای خشت مال بود. وقتی فرزندان شیخ علت این کار را پرسیدند در جواب گفت: شب‌ها خوابم نمی‌برد. اینجا ضمن گفتن ذکر به درگاه باری تعالی، گل‌ها را لگد می‌کنم تا بهتر در قالب خشت بنشینند.»بیمارستان وزیری نخستین مرکز درمانی در ایران است که توسط میرزا موسی و میرزا عیسی وزیر و شیخ هادی وقف عام شد.

خانه شیخ مردمی

از اینجا تا خانه قدیمی شیخ هادی هم راه درازی نیست؛ خانه‌ای که شیخ هادی روزگاری در آن زندگی می‌کرد و این روزها علاوه بر تبدیل شدن به مقبره‌ خانوادگی، حسینیه‌ای در آن ایجاد شده است که در ایام محرم و صفر در آن مراسم عزاداری برپا می‌شود. فرزندان و بستگان شیخ هادی نجم‌آبادی هم در همین منزل به خاک سپرده شده‌اند. استاد می‌گوید: «کپه‌ای خاک مقابل خانه شیخ هادی وجود داشت که او روی همان تل خاک می‌نشست و به کار مردم رسیدگی می‌کرد. شیخ‌کاری به کار حکومت نداشت. یک روز که ناصرالدین شاه از مقابل کوچه او در حال عبور بوده شیخ هادی که روی تل خاک‌ها نشسته بود از جا بلند می‌شود، سلام می‌کند و دوباره سر جای خود می‌نشیند.» محوطه مقبره با فرش پوشانده شده و کلاس‌های درس قرآن و تفسیر در همین محل با حضور اهالی برگزار می‌شود.

کفیل بلدیه اینجا زندگی می‌کرد

به خانه بوذرجمهری نزدیک می‌شویم؛ خانه‌ای با دیوارهای طبله کرده که چندین دست چرخیده تا نصیب کفیل بلدیه یا همان شهردار تهران در دوره پهلوی اول شود. حدادی روایت می‌کند: «قبل از به سلطنت رسیدن پهلوی وقتی احسان‌الله‌خان و خالو قربان باعث شکست نهضت میرزا کوچک خان می‌شوند این خانه را از طرف رضا خان هدیه می‌گیرند. گفته می‌شود با پایان گرفتن ماجرای نهضت جنگل آنها سر میرزا کوچک خان را روی گاری می‌گذارند و در خیابان پهلوی به نمایش می‌گذارند. سردار سپه که از این کار خوشش نیامده بود مانع از ادامه این نمایش می‌شود. سردار سپه برای این کار خانه را از خالو قربان و احسان‌الله‌خان پس می‌گیرد و به کریم آقا بوذرجمهری کفیل بلدیه تهران می‌دهد. گفته می‌شود بعد از نمایش سر میرزا کوچک‌خان، آن را به همین خانه آوردند.» حالا که حرف از میرزا کوچک خان به میان آمده استاد درباره وجه تسمیه سردارجنگل می‌گوید: «میرزا یونس، پسر میرزا بزرگ بود و به همین دلیل که اسم پدرش میرزا بزرگ بود به او میرزا کوچک می‌گفتند.»

خانه بزرگ‌ترین جراح جهاز هاضمه

«پژوهشکده هنر» و ساختمان سفید رنگ و خوش ترکیب آن با ترکیبی از معماری مسجد و معماری اروپایی پایین‌تر از کاخ مرمر به چشم می‌خورد. اینجا روزگاری منزل شخصی پروفسور «یحیی عدل» بود؛ دانشجویی که در دوره پهلوی اول به خرج خودش در اروپا تحصیل می‌کند و تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین جراحان جهازهاضمه جهان می‌شود و حتی برخی از اعمال جراحی جهازهاضمه در علم طب به نام پروفسور یحیی عدل نامگذاری شده است. پروفسور عدل ۱۰ سال پیش فوت کرد. حدادی می‌گوید: «هم خانه و هم مطب دکتر یحیی عدل در همین مکان بود. دکتر عدل فردی باسواد بود و بچه‌های با سوادی هم تربیت کرد. نمونه‌اش کامران عدل که عکاس بنامی است.»

گشت زدن در خیابان ولی‌عصر(عج) و گذر از کنار چنارهای کهنه و پیر تهران، ما را به محوطه باغشاه می‌رساند. گنبد ساختمان کاخ مرمر از دور و لابه‌لای درخت‌های قد کشیده کاخ به چشم می‌خورد؛ گنبدی که نمادی از معماری ایرانی در اماکن متبرکه است. این گنبد، تالی گنبد مسجد شیخ لطف‌الله ‌است و شکوه بی‌مانندی به مجموعه کاخ مرمر داده است.

قصه حاج حسین فخار و مسجد فخریه

«مسجد فخریه» سال‌هاست که محل عبادت اهالی منطقه و کاسبان محله منیریه است که با آن همسایه‌اند. حاج «حسین فخریه» این مسجد را بین سال‌های ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۲ ساخت؛ درست همزمان با ساخت کاخ مرمر و اتفاقاً معمار این ۲ بنا هم یک نفر است؛ استاد مرحوم «حسین لرزاده». این مسجد هم مانند مساجد و ساختمان‌های ساخته شده به سبک معماری قاجار، معماری درونگرایی دارد و هشتی ورودی مسجد حریم آن را از خیابان جدا می‌کند. استاد حدادی می‌گوید: «حاج حسین فخریه با اینکه خودش فخاری(آجرپزی) داشت؛ حتی یک خشت آجر هم از کوره پزخانه خودش برای ساخت این مسجد نمی‌آورد و تمام آجرهای آن را از جای دیگری تهیه می‌کند تا دیگران هم از محل ساخت این مسجد سودی ببرند.

آجرها را از کوره پزخانه‌های متعدد حوالی نازی‌آبادی به اینجا می‌آوردند. حاج حسین برای این امر دستوراتی تعیین کرده بود مثل اینکه چهارپایان هر روز فقط باید مقدار مشخصی آجر حمل می‌کردند؛ ۷۰ الاغ، ۸۰ اسب و ۹۰ قاطر و شتر و هر هزار متر باید برای آنها کاه و یونجه و آب گذاشته شود. چنانچه این چهارپایان زخمی شوند باید آنها را زخم‌بندی کرده و تا پایان زخم‌بندی از آنها کار نکشند و حتی دیه زخمی شدن آنها را هم بپردازند و بعد از پایان گرفتن ساخت مسجد این حیوانات رها شوند.»

حیاط نقلی مسجد، دیوارهای آجرکاری شده و کاشیکاری شده دارد. مسجد فخریه یکی از مساجد شهر تهران است که قبله آن اصطلاحاً «استهلاک» و انحراف ندارد؛ زیرا استاد حسین لرزاده محراب مسجد را همسو با خانه کعبه ساخته است. محراب نیز به سمت جنوب مسجد ساخته شده و در ورودی از سمت شمال است. به این‌ترتیب نمازگزاران به تدریج پشت امام قرار گرفته و نماز می‌گزارند. این یکی از قوانین اصولی ساخت مسجد است که با وجود سادگی، در بسیاری از ساخت‌وسازهای جدید توجه زیادی به آن نمی‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------------

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۱ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۵